خواب و رویا فصل دوم

آیه نجوا
برخی مفسران، ذیل آیه إِنَّمَا النَّجْوَى‏ مِنَ الشَّیْطَانِ (مجادله: ۱۰) روایتی را ذکر کرده‌اند که بیان‌گر ایجاد تخیل شیطانی به نام «زها» برای حضرت زهرا(ع) است. این شیطان در قالب چهره رسول خدا، حضرت علی و حسنین(ع) در آمده و مرگ آن‌ها را به حضرت فاطمه(ع) نشان داده است و پس از اطلاع رسول خدا(ص) از این رویا و جست‌وجوی معنای آن از جبرئیل، متوجه می‌شود شیطان برای آزار حضرت فاطمه(ع) این رویا را ایجاد کرده است (قمی، ۱۴۰۴: ج‏۲، ۳۵۶).
متن فوق را دارای دو اشکال دانسته‌اند:
۱٫ این روایت در تفسیر قمی ذکر شده است و این تفسیر در میان برخی از محققان اعتبار ندارد و درباره روایات منفردی که درکتب دیگر نباشد، تأمل کرده‌اند (ترابی شهرضایی، ۱۳۸۷: ۳۱۲؛ مددی، ۱۳۶۹: ۱۱).
۲٫ روایت یادشده با مقام عصمت حضرت زهرا(ع) سازگاری ندارد.
با این حال، کلیت این مضمون در منابع دیگر یافت می‌شود (کلینی، ۱۴۰۷: ج‏۸، ۱۴۳؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ج‏۲، ۱۷۹؛ ابن‌طاووس، ۱۴۰۶: ۲۹۰؛ نوری طبرسی، ۱۴۲۹: ج۱، ۷۳؛ بحرانی اصفهانی، ۱۴۱۳: ج‏۱۱، ۵۰۷) و علامه مجلسی این روایت را پذیرفته و آن را از احادیث مشهور می‌داند (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۸، ۱۸۷) و برای تبیین آن کوشیده است اشکالات وارد شده بدان را پاسخ گوید (همو: ج۵۸، ۱۶۶ و ۱۸۷).
فارغ از پذیرش و عدم پذیرش این روایت، آن‌چه برای نگارنده اهمیت دارد این است که یکی از مدعیان معاصر، این روایت را پذیرفته و از این رهگذر می‌توانیم دیدگاه او را نقد کنیم؛ زیرا محتوای آن، در ایجاد تخیل چهره معصوم(ع) برای معصوم دیگر صراحت دارد،
آن هم شخصی مانند حضرت زهرا(ع) که نسبت به چهره فرزندان و پدر بزرگوارش شناخت کامل داشته است. از این‌جا می‌توان نتیجه گرفت شیاطین به طریق اولیٰ برای ما _ که
این بزرگواران را ندیده‌ایم _ می‌توانند چهره‌سازی کنند و حتی اگر القای شیطان را در قسمت پایانی رویای ایشان بدانیم و کذب خواب را به این قسمت نسبت دهیم، این نکته باقی
است که به هر صورت شیطان در قالب حضرت رسول(ص) ظاهر شده و وفات ایشان را
به نمایش گذارده است، در حالی که آن چهره نمایش داده شده به یقین رسول خدا(ص)
نبوده است.
در نهایت، با توجه به این‌که دسته سوم از اخبار، خبر واحدی هستند که قرائن و شواهدی برای صحت نیز ندارند، بلکه قرائنی دال بر عدم پذیرش عمومیت آن در اختیار داریم، نمی‌توان در اصول عقاید از این دسته روایات استفاده کرد.
از سوی دیگر، با توجه به قرائن فوق به نظر می‌رسد محتوای دسته سوم از روایات با دیگر احادیث تنافی ندارد؛ چراکه رویای مرد نیشابوری توسط امام معصوم(ع) تأیید شده و او از این طریق، به دیده شدن چهره حقیقی رسول خدا(ص) یقین پیدا کرده است. به عبارت دیگر، قسمت اول روایت که «رآنی» است، به سبب تأیید امام رضا(ع) محقق شده است. از این‌رو قسمت دوم نیز قابلیت تمسک دارد؛ وگرنه این فرد نیز نمی‌توانست به یقینی بودن چهره رسول خدا(ص) اطمینان کند.
۵٫ عدم تقیید روایت «ان دین الله اعز من ان یری فی النوم»
در قید زدن روایت فوق به تشریع یک حکم توسط غیرمعصوم، دلیلی وجود ندارد و بر تصرف در معنای عام روایت شاهدی نیست. در مطالب گذشته نیز بیان شد که محتوای روایات عدم تمثل شیطان به رسول خدا(ص) با کسانی که رسول خدا(ص) را ندیده‌اند ارتباطی نداشته و نمی‌توان از این روایات برای قید زدن بهره برد. ‌اگر به مفاد کلام علامه حلی نیز توجه کنیم، درمی‌یابیم که ایشان، دیدن معصوم در خواب را به دو دسته تقسیم کرده است:
۱٫ اگر کلام ایشان مخالف با شرع و دین باشد؛
۲٫ اگر مطابق با روایات و دین باشد.
در مقام پاسخ، مورد اول را جایز ندانسته و تنها گزینه دوم _ آن هم بدون ایجاد الزامی
برای بیننده رویا _ را جایز می‌دانند. برای نمونه، اگر کسی در خواب یکی از معصومین(ع)
را ببیند که به او دستور دهد به زیارت برود یا به یکی از ائمه(ع) برای حل مشکلش
متوسل شود، یا این‌که نماز شب خود را ترک نکند، چون این اعمال مورد قبول شرع
است، بدون این‌که الزامی به همراه داشته باشد، سزاوار عمل کردن است و باید توجه
نمود علامه حلی هرگز تمسک به خواب را حجت نمی‌دانند و اعتقاد ندارند کلام معصومین
در رویا مانند کلام ایشان در بیداری برای ما حجت است؛ چرا که اگر قائل به تفاوت نداشتن خواب و بیداری بودند، انجام دستور در خواب را واجب می‌دانستند، در حالی که
چنین نفرموده‌اند.
اشکال دوم به عمومیت عدم حجیت رویا
برخی مدعیان، به مواردی در تاریخ اشاره کرده‌اند که ارتباطی با بحث نداشته یا حرکتی از جانب غیرمعصوم به شمار می‌رود و توسط معصوم(ع) تأیید نشده است؛ اما کوشیده‌اند این موارد را وقایعی تاریخی در تشخیص حجت الهی توسط رویا قلمداد کنند و از این طریق عمومیت عدم تمسک به رویا را نفی نمایند (نک: بصری، ۲۰۱۰: ج۱-۴، ۲۳۵؛ زیدی انصاری، بی‌تا: ۴۴). در این‌جا به تعدادی از مواردی که توسط مدعیان دروغین بیان شده است اشاره می‌کنیم (برای دیدن مواردی که در ادامه ذکر می‌کنیم، نک: بصری، ۲۰۱۰: ج۱-۴، ۲۳۵؛ زیدی انصاری، بی‌تا: ۴۴):
۱٫ اسلام خالد بن سعید
گروهی کوشیده‌اند اسلام آوردن خالد بن سعید را بنا بر رویا قرار دهند و دلیل خود را بر این سخن استوار کرده‌اند که او در خواب دید در حال سقوط درون یک چاه آتش است و پدرش
_ که از مشرکان بود _ او را به درون چاه هدایت می‌کند، اما رسول خدا(ص) دست او را گرفته و از آتش نجات می‌دهد. سپس این خواب، دل او را نرم کرد تا نزد رسول خدا(ص) برود و درباره اسلام پرسش‌هایی مطرح کند. پس از طرح پرسش‌ها و منطقی دیدن دین اسلام، آن را پذیرفت و مسلمان شد (ابن‌عبدالبر، ۱۴۱۲: ج‏۲، ۴۲۳).
نقد
۱٫ عمل غیرمعصوم حجت نیست و نمی‌توان با توجه به آن، مسئله‌ای عقیدتی را
پایه‌ریزی کرد.
۲٫ حضرت محمد(ص) اصل اسلام او را پذیرفته است و شاهدی بر تأیید خواب و روش او وجود ندارد.
۳٫ همان‌گونه که از متن این واقعه تاریخی به دست می‌آید، خالد بن سعید پس از دیدن رویا به محضر رسول خدا(ص) رسید و به رویایش اکتفا نکرد، بلکه با پرسش از محتوای دعوت ایشان و مقبول بودن آن‌ها، اسلام را پذیرفت. به عبارت دیگر، خالد بن سعید با دیدن رویا قلبش نرم شد و شوق و انگیزه شنیدن دعوت را به دست آورد و با تحقیق از محتوای دعوت اسلام، ایمان آورد. مورخان، گزارش اسلامِ او را چنین ذکر کرده‌اند:
فقال: یا محمد! إلى من تدعو؟ فقال: أدعوک إلى الله وحده لا شریک له، و أنّ محمداً عبده و رسوله، و تخلع ما أنت علیه من عباده حجر لا یسمع و لا یبصر، و لا یضرّ و لا ینفع، و لا یدرى من عبده ممن لم یعبده. قال خالد: فإنّی أشهد أن لا إله إلا الله، و أشهد أنک رسول الله. فسرّ رسول الله(ص) بإسلامه؛
خالد گفت: ای محمد، به چه چیزی دعوت می‌کنی؟رسول خدا(ص) فرمود: تو را به خدای واحد که شریکی ندارد و این‌که محمد بنده و فرستاده اوست و پرهیز از عبادت سنگ _ که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه نفع و ضرری دارد و نه می‌فهمد که چه کسی او را عبادت می‌کند و چه کسی عبادت نمی‌کند _ دعوت می‌کنم. خالد گفت: شهادت به یگانگی خداوند و رسالتت می‌دهم. پس رسول خدا از اسلام او شاد شد.
۲٫اسلام جندل بن جناده
ادعا شده است این فرد نیز به سبب رویا از یهودیت به اسلام گرایش یافته است:
دَخَلَ جَنْدَلُ‏ بْنُ‏ جُنَادَهَ الْیَهُودِیُّ مِنْ خَیْبَرَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! أَخْبِرْنِی عَمَّا لَیْسَ لِلهِ وَ عَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَمَّا مَا لَیْسَ لِلهِ فَلَیْسَ لِلهِ شَرِیکٌ وَ أَمَّا مَا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ فَلَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ وَ أَمَّا مَا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ فَذَلِکَ قَوْلُکُمْ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ! عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا یَعْلَمُ أَنَّ لَهُ وَلَداً. فَقَالَ جَنْدَلٌ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً، ثمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَهَ فِی النَّوْمِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(ع) فَقَالَ لِی: یَا جَنْدَلُ! أَسْلِمْ عَلَى یَدِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَمْسِکْ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ أَسْلَمْتُ وَ رَزَقَنِیَ اللَّهُ ذَلِکَ؛ (خزاز رازی، ۱۴۰۱: ۵۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ج‏۳۶، ۳۰۵)
جندل بن جناده یهودى _ که از یهودان خیبر بود _ بر رسول خدا(ص) وارد شد و
عرض کرد: اى محمد، مرا از آن‌چه براى خدا نیست و از آن‌چه نزد خدا نیست و از
آن‌چه خدا نمى‏داند خبر ده! رسول خدا(ص) فرمود: اما آن‌چه براى خدا نیست پس
براى خدا شریکى نیست و اما آن‌چه نزد خدا نیست پس آن ظلم بر بندگان است. و
اما آن‌چه خدا نمى‏داند، گفتار شما مردم یهود است که عزیز فرزند خداست و خدا براى خود فرزندى نمى‏داند. جندل گفت: گواهى دهم که جز خداى یگانه خدایى نیست و گواهى دهم که به حقیقت، تو محمد فرستادۀ خدایى. سپس جندل عرض کرد: شب گذشته حضرت موسى بن عمران(ع) را در خواب دیدم به من فرمود: اى جندل، به دست محمد اسلام آور و به اوصیاى پس از او متمسک شو! و خداوند اسلام را روزى من فرمود و مسلمان شدم‏.
نقد
نه‌تنها این روایت مؤید این دسته از گروه‌های انحرافی نیست، بلکه خلاف نظر آنان را اثبات می‌کند. ‌به‌رغم این‌که جندل رویای حضرت موسی(ع) را دیده بود، اما بدان متمسک نشده و برای پی بردن به حقانیت دعوت رسول خدا(ص) از ایشان پرسش‌هایی را مطرح می‌کند و پس از این‌که جواب‌ها را دقیق می‌بیند، برای تأیید انتخاب خود، به خواب اشاره کرده است.
۳٫ایمان وهب نصرانی
از وهب به نام‌های متفاوتی یاد شده است؛ از جمله وهب بن جناب کلبی (تستری، ۱۴۱۷: ج۱۰، ۴۴۸)، وهب بن جناح کلبی (ابن‌طاووس، ۱۳۴۸: ۱۰۶)، وهب بن حباب الکلبی (امین، بی‌تا: ج۱، ۶۰۴)، وهب بن عبدالله (تستری، ۱۴۱۷: ج۱۰، ۴۵۰)؛ چنان‌که نام وهب بن وهب (صدوق، ۱۳۷۶: ۱۶۲) نیز در تاریخ عاشورا به چشم می‌خورد.
برخی از علما مانند تستری، تمامی اسامی را تحریف نام یکی از یاران امام حسین(ع) به نام «عبدالله بن عمیر الکلبی» می‌دانند (تستری، ۱۴۱۷: ج۱۰، ۴۴۸). شیخ صدوق او را وهب بن وهب دانسته که به همراه مادرش و به دست امام حسین(ع) اسلام آورد. سید بن طاووس نیز از او و مادر و همسرش نام می‌برد، اما اشاره‌ای به چگونگی اسلام آنان نمی‌کند (ابن‌طاووس، ۱۳۴۸: ۱۰۵). همچنین اعلمی می‌نویسد:
وهب پسر عبدالله کلبی نصرانی (مسیحی) به همراهی همسرش نزد امام حسین(ع) آمدند و مسلمان شدند و با هم در کربلا به شهادت رسیدند. (اعلمی، ۱۴۱۳: ج۱۵، ۸۴)
احمد بصری مدعی است وهب نصرانی به سبب دیدن رویای حضرت عیسی(ع) به امام حسین(ع) ایمان آورد (نک: بصری، ۲۰۱۰: ج۱ -۴، ۲۳۸)، در حالی که تا کنون مستندی مبنی بر این مطلب ارائه نشده است.
احمد بصری در ادعای خود از ارائه حتی یک منبع علمی عاجز است و طرف‌دارانش تنها به مطلبی درج شده در یک سایت (vb.almahdyoon.org) استناد می‌کنند. در این سایت داستانی نقل شده است که امام حسین(ع) پس از ورود به خیمه ام‌وهب فرمود: «پس از بازگشت وهب به او بگو رویایت را تصدیق کن.» رویا چنین بوده که وهب در شب پیش از آن، حضرت عیسی(ع) را می‌بیند که فرمود: ای وهب، فردا حسین(ع) را در کربلا یاری کن (www.burathanews.com).
نویسنده این متن، هیچ دلیل مکتوب و علمی ارائه نکرده و منبع خود را شنیده‌هایش قرار داده و می‌گوید:
لقد سمـعت هذه القصه من لسان الحاج أیوب الکبیسی الذی سکن المنطقه عام
۱۹۲۵ وقد سمـعتها أیضاً بمحاضره صوتیه للسید جاسم الطویرجاوی و کذلک من
الشیخ أحمد الوائلی و الشیخ عبدالحمید المهاجر وبعد بحث طویل عن مصدر هذه القصه وجدتها فی کتاب یسمى مصائب آل محمد للشیخ محمد محمدی الأشتهاردی ص۲۱۷، طبعه قم؛
این قصه را از زبان حاج ایوب کبیسی که در سال ۱۹۲۵ ساکن منطقه قطاره بوده و از فایل صوتی سخنرانی سید جاسم طویرجاوی و شیخ احمد وائلی و شیخ عبدالحمید مهاجر شنیده‌‌ام و آن را در کتاب مصائب آل محمد شیخ محمد محمدی اشتهاردی
_ ص۲۱۷، چاپ قم _ یافتم.
همان‌گونه که مشخص است، نویسنده این مطلب در سایت براثانیوز، منبعی علمی و معتبر ذکر نکرده و تنها به قول شفاهی تعدادی از خطبای عراق استناد می‌نماید. عجیب آن‌که به کتاب حجت‌‌الاسلام والمسلمین محمدی اشتهاردی اشاره کرده است که پس از مراجعه، متوجه می‌شویم این مطلب در آن کتاب وجود ندارد و ایشان هیچ اشاره‌ای به رویایی از جانب وهب نکرده است، بلکه دلیل ایمان و اسلام وهب را چنین بیان می‌کند:
امام حسین(ع) _ که با یاران خویش به سوی کربلا حرکت می‌کرد _ چشمش به خیمه سیاهی افتاد. امام نزدیک آن خیمه رفت و دید پیرزنی فقیر در آن‌جا زندگی می‌کند. او قمر، مادر وهب بود. امام(ع) حال وی را پرسید. او گفت: روزگار می‌گذرد، ولی در مضیقه کم‌آبی هستیم و اگر آب می‌داشتیم، بسیار خوب بود. امام(ع) با او به کناری رفتند تا به سنگی رسیدند. امام(ع) با نیزه خود آن سنگ را از جا کند و آب گوارایی از زیر آن بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از امام تشکر کرد. امام حسین(ع) هنگام خداحافظی، جریان خویش را بازگو کرد و به آن مادر پیر فرمود: ما نیاز به یار و یاور داریم؛ وقتی پسرت وهب بازگشت، بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم کمک کند… . عروس و پسرش وهب آمدند. آن‌ها آب گوارای چشمه را در کنار خیمه خود دیدند
و از علّت آن پرسیدند. قمر، همه جریان را برای آن‌ها بیان کرد و پیام امام حسین(ع) را نیز به پسرش رساند. این سه نفر، شیفته امام شده، بار و بنه خود را برداشتند و به سوی کاروان امام حرکت کردند. آن‌ها به حضور امام رسیده، قبول اسلام کردند و همراه سپاه امام، با کمال عشق و علاقه، به راه خود ادامه دادند تا به کربلا رسیدند. (محمدی اشتهاردی، ۱۳۷۳: ۲۰۹)
۴٫ قبول ولایت امام رضا(ع) توسط یک واقفی
در کتاب خرائج روایتی بدین مضمون آمده است:
مَا رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ:‏ کُنَّا عِنْدَ رَجُلٍ بِمَرْوَ وَ کَانَ مَعَنَا رَجُلٌ وَاقِفِیٌّ فَقُلْتُ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ قَدْ کُنْتُ مِثْلَکَ ثُمَّ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبِی فَصُمِ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِیسَ وَ الْجُمُعَهَ وَ اغْتَسِلْ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُرِیَکَ فِی مَنَامِکَ مَا تَسْتَدِلُّ بِهِ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ. فَرَجَعْتُ إِلَى الْبَیْتِ وَ قَدْ سَبَقَنِی کِتَابُ أَبِی الْحَسَنِ إِلَیَّ یَأْمُرُنِی فِیهِ أَنْ أَدْعُوَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ ذَلِکَ الرَّجُلَ. فَانْطَلَقْتُ إِلَیْهِ وَ أَخْبَرْتُهُ وَ قُلْتُ لَهُ: احْمَدِ اللَّهَ وَ اسْتَخِرْهُ‏ مِائَهَ مَرَّهٍ. وَ قُلْتُ: إِنِّی وَجَدْتُ کِتَابَ أَبِی الْحَسَنِ قَدْ سَبَقَنِی إِلَى الدَّارِ أَنْ أَقُولَ لَکَ وَ فِیهِ مَا کُنَّا فِیهِ وَ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ یُنَوِّرَ اللَّهُ قَلْبَکَ‏ فَافْعَلْ مَا قُلْتُ لَکَ مِنَ الصَّوْمِ وَ الدُّعَاءِ. فَأَتَانِی یَوْمَ السَّبْتِ فِی السَّحَرِ فَقَالَ لِی: أَشْهَدُ أَنَّهُ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ. فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ؟ قَالَ: أَتَانِی أَبُوالْحَسَنِ الْبَارِحَهَ فِی النَّوْمِ، فَقَالَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! وَ اللَّهِ لَتَرْجِعَنَّ إِلَى الْحَقِّ. وَ زَعَمَ أَنَّهُ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ إِلَّا اللَّه‏؛ (راوندی، ۱۴۰۹: ج‏۱، ۳۶۷)
وشّاء مى‏گوید: نزد ما در مرو مردى زندگى مى‏کرد که واقفى بود. به او گفتم: از خدا بترس! من هم مثل تو بودم، ولى خدا قلبم را نورانى کرد. چهارشنبه، پنج‌شنبه و جمعه را روزه بگیر و غسل کن و دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه تا آن‌چه را که بتوانى با آن براى ‌این کار استدلال کنى به تو نشان دهد. به خانه برگشتم و دیدم نامه‏اى از طرف امام رضا(ع) رسیده و دستور داده است آن مرد را براى این کار بخوانم. پس به سوى او روانه شدم و او را باخبر نموده، گفتم: خدا را ستایش کن و صدمرتبه از او طلب خیر نما؛ چون درباره تو نامه‏اى به من رسیده که درباره همان مباحث ماست و من امیدوارم خدا قلب تو را نورانى گرداند. پس آن‌چه از روزه گرفتن و دعا کردن به تو گفتم انجام ده. روز شنبه سحر، نزد من آمد و گفت: گواهى مى‏دهم که او امام واجب الاطاعه است. پرسیدم: چگونه این را فهمیدى؟ گفت: دیشب امام رضا(ع) به خواب من آمد و فرمود: اى ابراهیم، به خدا سوگند تو به سوى حقّ بازخواهى گشت. و او مى‏گفت: هیچ کس جز خدا حال
او را نمى‏دانست‏.
نقد
۱٫ این روایت را جز راوندی در خرائج، شخص دیگری ذکر نکرده است و نمی‌توان با خبر واحد ضعیف، قائل به مطلبی در اصول عقاید شد.
۲٫ روایت از نظر سندی ضعیف است و مشخص نیست که راوندی با چه طریقی
روایت را نقل کرده است؛ به‌ویژه این‌که نویسنده کتاب، با عنوان «رُوِیَ» حدیث را
ذکر می‌کند.
۳٫ به فرض دلالت این خبر به استفاده از رویا در تشخیص حجت الهی، با ادله متقنی که در ابتدای مقاله ذکر شد در تعارض است و نمی‌توان در مقام تعارض به حدیث واحد و ضعیف تمسک کرد.
۴٫ این خبر گزارش می‌دهد که وشّاء از این مرد واقفی درخواست کرده است برای شناخت طریق استدلال بر امامت حضرت رضا(ع) از خواب بهره بگیرد، در حالی که در ادامه گزارش به این‌که این فرد بدین کار تمسک کرده باشد اشاره نشده است. همچنین پذیرش امامت امام رضا را به دلیل دیدن معجزه غیب‌گویی امام(ع) ذکر کرده و نیز از جانب معصوم(ع) تأییدی بر این روش وجود ندارد و سخن غیرمعصوم برای ما حجت نیست.
نکته مهم این‌که با مراجعه به گزارش‌های تاریخی درمی‌یابیم خود وشاء و دیگر واقفیه از طریق طرح مسائل علمی و دیدن معجزه از جانب امام(ع) به ایشان ایمان آورده‌اند و روشی به نام خواب یا رویا در کار نبوده است (صدوق، ۱۳۷۸: ج۲، ۲۲۹؛ کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۳۵۵).
حضرت نرجس(ع)
یکی دیگر از ادعاها در پیدا کردن حجت الهی به سبب رویا، خواب نقل شده درباره حضرت نرجس(ع) و ازدواج ایشان با امام حسن عسکری(ع) است. در داستانی که شیخ صدوق به عنوان اولین نفر بدان پرداخته است، ایشان نوه پادشاه روم شرقی بوده و پس از دیدن حضرت محمد(ص)، حضرت عیسی(ع)، حضرت زهرا و حضرت مریم(ع)، اسلام آورده و همسری امام یازدهم(ع) را می‌پذیرد (صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ۴۱۷).
نقد
۱٫ این روایت خبر واحد و دارای ضعف سند است (نک: تستری، ۱۴۱۷: ج۱۲، ۶۱، رساله فی تواریخ النبی والآل(ع)).
۲٫ در مقابل بیان شیخ صدوق، دو گزارش معارض وجود دارد:
الف) نعمانی و شیخ صدوق روایتی ذکر می‌کنند که مادر حضرت مهدی(عج) را کنیز سیاه‌پوست می‌داند، نه بانویی با چهره‌ای رومی و می‌گویند:
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ(ع) یَقُولُ:‏ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِ شَبَهٌ مِنْ یُوسُفَ‏ ابْنُ أَمَهٍ سَوْدَاءَ یُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَه؛ (نعمانی، ۱۳۹۷: ۱۶۳ و ۲۲۸؛ صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ۳۲۹)
شنیدم که امام باقر(ع) می‌فرمود: همانا صاحب این امر شباهتی به حضرت یوسف دارد و فرزند کنیزی سیاه است که خداوند در یک شب امر ظهور او را فراهم می‌کند.
در سند نعمانی، افرادی موثق وجود دارند (برای اثبات وثاقت ابن‌عقده، احمد بن الحسین، حسن بن محبوب و هشام بن سالم، نک: خویی، ۱۴۰۳: ج۳، ۶۴؛ ج۲، ۱۰۵؛ ج۶، ۹۶؛ ج۲۰، ۳۲۴) و تردید تنها درباره یزید الکناسی است که توثیق صریحی ندارد. آیت‌الله خویی ‌او را همان ابوخالد قماط دانسته و توثیق می‌کند (همو: ج۲۱، ۱۱۱). آیت‌الله شبیری نیز وی را بنابر نقل اجلاء از او می‌پذیرد (شبیری زنجانی، ۱۴۱۹: ج‌۱۱، ۳۹۷۶) و او را فقیهی زبده می‌داند (همو: ۴۰۰۷). در میان قدما نیز بزرگانی همچون شهید ثانی روایات او را صحیحه دانسته‌اند (عاملی، ۱۴۲۳: ج‌۱۴، ۳۳۹). از نظر نگارنده، با توجه به این‌که این روایت را شیخ صدوق نیز از طریق ضریس نقل می‌کند و این فرد از افراد ثقه بوده (برای اثبات وثاقت ضریس، نک: خویی، ۱۴۰۳: ج۱۰، ۱۶۲) و در سند نیز فردی مانند حسن بن محبوب _ که از اصحاب اجماع است _ قرار دارد، می‌توان به این روایت اعتماد کرد (برای آگاهی از مبنای علما در تصحیح روایات اصحاب اجماع، نک: ترابی شهرضایی، ۱۳۸۷: ۲۳۱).
ب)در الغیبه (طوسی، ۱۴۱۱: ۲۴۴)، اثبات الوصیه (مسعودی، ۱۴۲۴: ۲۵۷) و عیون المعجزات (ابن‌عبدالوهاب، بی‌تا: ۱۳۸) گزارشی‌هایی نقل شده است که تولد حضرت نرجس(ع) را در خانه حکیمه‌خاتون دانسته‌اند و داستانی مخالف رومی بودن ایشان ارائه می‌دهند.
۳٫ در عبارت‌های پیشین بیان شد که برای اثبات مطلبی در اصول عقاید، نمی‌توان به یک گزارش ضعیف تمسک کرد و این گزارش از جمله اخبار آحادی است که ضعف سندی نیز دارد.
در پایان یادآور می‌شویم که در مباحث امامت، راه‌های متعددی برای تشخیص حجت الهی وجود دارد که نیازی به تعیین مصداق از طریق رویا نیست؛ آن هم رویایی که تشخیص صادقه و کذب بودنش از عهده افراد عادی و عموم مردم خارج است. از این‌رو اگر مردم، معیارهای تشخیص امام حق از امام باطل را در اختیار داشته باشند، هیچ‌گاه در تشخیص حق از باطل درنخواهند ماند. با توجه به روایت‌های متعدد ذکر شده در منابع حدیثی، امر اهل‌بیت(ع) ظاهرتر از نور خورشید است و همان قوانینی که ما را به دوستی اهل‌بیت(ع) رهنمون شده‌اند و ولایت آنان را پذیرفتیم، در تشخیص امام مهدی(عج) نیز راه‌گشا هستند.
نتیجه
با توجه به ادله متقن نمی‌توان از رویا در تشخیص احکام فقهی استفاده کرد که این امر به طریق اولویت در مسائل عقیدتی اعتبار و جایگاهی ندارد. از سوی دیگر، شیاطین می‌توانند برای انسان‌ها خواب‌سازی کرده و القا کنند که یکی از معصومین(ع) هستند؛ از این‌رو نمی‌توان به رویای خود تمسک کرد و آن را مانند کلام معصوم تلقی نمود. هیچ‌یک از اهل‌بیت(ع) نیز این روش را تأیید یا پیشنهاد نکرده‌اند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *